نتایج جستجو برای عبارت :

عاشق خالق ، معشوق مخلوق

موضوع این نیست که تو نمی‌ترسی از اینکه زمین بخوری و هزار تیکه بشی و شکست بخوری، موضوع اینجاست که تو می‌ترسی خیلی هم می‌ترسی ولی بالاخره انجامش میدی؛ چون تو قوی‌تر از ترس‌هات هستی؛ چون تو خالق ترسی و اگرچه خالق بر مخلوق عشق می‌ورزد ولی خالق بر مخلوق برتری ذاتی دارد.
بعضی وقت ها نمیشه آدمارو عاشق خودت کنی،اینجور مواقع فقط باید دوسشون داشته باشی،حتی اگر اونا هیچ وقت به تو علاقه مند نشن،حداقلش اینه که تو همیشه اونا رو همونقدر دوست داشتی.پس سعی کنیم همیشه عاشق معشوق خودمون باشیم،حتی اگر معشوقمون،عاشق ما نباشه.
بسم الله الرحمن الرحیم
 
گاهی آدمی با خود می اندیشد که وقتی خدای به این بزرگی هست
وقتی خداوند آسمانی به این بزرگی خلق کرده است
اگر آدمی سؤالی در مورد خلقتی دارد
آیا بهتر است از خالق بپرسد
یا از مخلوق....
 
کلا اینکه چرا انسان ها در جایی که خالق شان وجود دارد
درب خانه مخلوق را می زنند
به نظر
بواسطه جهل است...
 
همان ما قدر الله حق قدره....
 
و نکته جالب دیگری که هست این است که
حضرت موسی علیه السلام
در مقابل فرعون
هیچ نداشت و دست اش خالی خالی بود...
ولی خ
آورده اند که عاشق قصد معشوق خود کرد و راه را در پی گرفت تا به وصال دلدار برسد. با هر مرارت و شقاوتی بود خود را به کوی یار رساند و دق الباب کرد. 
از معشوق ندا آمد:کیست؟
عاشق جواب داد: من هستم.
معشوق در به روی او نگشود. 
عاشق حیران و سرگردان، کو به کو، خانه به خانه، گریان و نالان شد و از طلب یار دل برنداشت. تا اینکه دوباره خود را در کوی یار دید. 
دق الباب کرد. 
معشوق دوباره پرسید:کیست؟
عاشق جواب داد:تو هستم...
این بار در به روی عاشق گشوده شد و به وصال دوس
دیشب رفته بودم محل کارش دنبالش تا باهم بریم خونه. یه بسته کوچیک بهم داد که تووش یه تسبیح و یه مهر و یه دونه نبات بود. همکارش از مشهد براش سوغاتی آورده بود. مهر و تسبیح رو داد به من و نبات رو خودش خورد. امروز توو شرکت تسبیح دستم بود یکی از همکارا پرسید اون چیه دستت؟ گفتم ذکر میگم؟ پرسید چه ذکری؟ گفتم ذکر معشوق. یا معشوق و یا معشوق و یا معشوق و یا معشوق و ...
Discuss your first love
کوچیک که بودم فکر میکردم عشق فقط عشق خدا.آدم فقط باید عاشق خدا باشه...
اما بعدا از این فاز پرتم کردن بیرون گفتن دِ بچه کم حرف مفت بزن بیا برو در خونتون بازی کن تو قد این حرفا نیستی ...
و من ....
بی تجربه عشق موندم...
نه به معشوق آسمانی رسیدم و نه معشوق زمینی.
دانلود آهنگ جدید از مرتضی جعفرزاده به نام قسم به خالق دلهای عاشق تو هستی آخرین سلطان قلبم با کیفیت بالا 320 لینک مستقیم mp3 موزیک صوتی همرا با متن ترانه
Ahang ghasam be khaleghe delhaye ashegh to hasti Akharin soltane ghalbam Morteza Jafarzade
دانلود آهنگ قسم به خالق دل های عاشق تو هستی آخرین سلطان قلبم (کیفیت عالی)
قسم به خالق دل های عاشق تو هستی سلطان قلبم
دانلود اهنگ قسم به خالق دلهای عاشق تو هستی اخرین سلطان قلبم (کیفیت عالی)
لینک دانلود آهنگ
این روزها عجیب دنبال دوستت دارم های زورکی میگردیم.دوستت دارم هایی که روی پله های برقی مترو و پشت تلفن از مخاطب خاص درخواست میکنیم و تا به زور نگوید من هم دوستت دارم
دکمه پایان مکالمه را نمی زنیم.
دوستت دارم هایی که هر چند دقیقه سراغ خط های کنار پیام میرویم تا ببینیم تیک خورده است و در جوابش هم نوشته من هم دوستت 
دارم؟..
گدایی عشق؟..گدایی دوستت دارم؟.
چه اشکالی دارد یک عاشق به معشوق یا برعکس معشوق به عاشق بگوید دوستت دارم؟
میدانید
این روزها باید
از عِشق چه میگوینداین هرزه گویان..وقتی عاشق زبانش عاجز میماند در توصیفشو عشق چیستجز کابوسیجز سکوتیو جز سِرّی که عاشق و معشوق هردو دانند و اما ندانند!
مظلوم ترین ناشناخته ی عالم..عشق است
..که همدیگر را به این کلمه هر چه بیشتر صِدا میکنند بیشتر نبودش را میتوان فهمید..
عشق را نمیشود با هر زبانی خواند..
عشق باید ناشناخته ای بماند..
رازی میانِ عاشق و معشوق فقط!
که ایشان هم ندانند جز معشوقِ یگانه
که بداند
چه در جانِ معشوق
و چه در روانِ عاشق می روید..
ای
 
یادمه یه بار با هم بحث کردیم که اینکه یه نفر با ادعای عشق و عاشقی می گه:
 
من عاشقتم، اون قدر که نمی تونم یه لحظه هم دوری تو رو تحمل کنم
یه روز هم بدون تو نمی تونم سر کنم
تو نباشی من می میرم
 
این عشق نیست، نیازه
گرسنگی با عاشقی فرق داره
طرف محتاجه نا عاشق
البته ممکنه عاشق هم باشه ولی این حرف ها از سرِ نیازه نه عشق
 
عاشق بی نیاز از معشوقشه
مثلِ خدا که عاشقِ بنده هاشه ولی محتاجِ شون نیست
 
خوب حالا:
 
رابطه ی عشق و نیاز چیه؟
 
هیچی
 
هیچ ارتباطی ندا
دور بودن خورشید نشان می  داد که زمین تصمیم دارد، سرد تر از روز های گذشته خود را نشان دهد. اما قورباغه بنفش تنها، به این چیز ها فکر نمی کرد. او در فکر آهو خانومی بود که هر روز عصر سرچشمه می آمد و امروز دیر کرده است. تکه سنگی که بیشتر آن طعمه آب شده بود، گفت؛ امیدوار هستی که او هم در انتظار دیدارت باشد؟! قورباغه که در میان انبوه درختان در تلاش بود تا نشانی از معشوق اش بیابد،گفت؛ اگر دوست داشته باشی که دوستت بدارند، هیچگاه عاشق نخواهی شد. اگر اهمیت
خلقِ عشق مسئله‌ای نیست، حفظِ عشق مسئله است.عاشق شدن مهم نیست، عاشق ماندن مهم است. سست‌عهدی‌های عشاق باعث شده که بسیاری از داستان‌های عاشقانه مبتذل، در جایی تمام شود که عاشق به معشوق می‌رسد؛ حال آنکه مهم، از این لحظه به بعد است.مهم، پنجاه سالِ بعد است:دوام عشق... دوام زیبایی و شکوه عشق...
 
هرچقدر کسی را بیشتر دوست داشته باشی، بیشتر حاضری برایش فداکاری کنی؛اگر نیازی پیش آمد:برای دوست چندین ساله‌ات حاضری از ماشینت بگذری؛برای برادرت حاضری خانه‌ات را هم بفروشی؛برای پدر، مادر و همسر و فرزندت حاضری از جانت هم بگذری،
اما هیچ کدام از این دوست داشتن‌ها عشق نیست و هیچ کدام از این فداکاری‌ها عاشقانه نیست؛کسی که عاشق است کاری به نیاز معشوق ندارد، لازم نیست نیازی پیش بیاید تا از خودش بگذرد؛ بلکه عاشق از روی شوق دنبال بهانه‌ای برای ف
برترین مخلوق ایزدمصطفی در عالم است/افتخارآفرینش آن نبی خاتم است/شدمحمدجلوه گاه رحمت و بربندگی/حضرتش پیغمبرمابا ولایت همدم است/درسپهرکل خلقت اشرف مخلوق رب/چشمها ازعشق وصلش اشتیاق زمزم است/اهل بیت مصطفی را لطفهای ایزدی/بهرایمان مسلمان ایتی بس محکم است/شیعه بادلدادگی ها عاشق آل نبی/روزمیلادپیمبر انتهای هرغم است/همزمان بامصطفی هم صادق آل نبی/این دومیلادمبارک قلب مارا مرهم است/حضرت صاحب زمان را هست تبریک وشعف/درظهور مهدویت دست مولاپرچم است/
به نام خالق بی‌همتا
دوستی پرسید:
- تا حالا عاشق شدی؟
جواب داد:
- چه عشقی؟
- عشق به یه آدمی برای آینده.
- آره.
- عاشق کی؟
- خودم.
دوست خنده‌ای به تمسخر زد و گفت:
- مگه آدم عاشق خودش هم می‌شه؟ دیوونه شدی!
لبخندی زد و نگاهش را به آسمان مهربون دوخت:
- آره، اگه واقعاً به عشق اعتقاد داشتی باشی، اول از همه باید عاشق خودت شی.
- چرا؟
- تا عاشق خودت نباشی و به خودی که خالق برای خلقش با عشق نیرو گذاشته، 
عشق نورزی، چطور می‌تونی، انتظار داشته باشی که عاشق یکی دیگه
توحید واقعی در کلام امام صادق علیه السلام و رد وحدت وجود
شیخ صدوق رضوان الله علیه روایت کرده است که امام صادق علیه السلام فرمودند:
ومن زعم أنه یعرف الله بحجاب أو بصورة أو بمثال فهو مشرك  لأن الحجاب والمثال والصورة غیره وإنما هو واحد موحد ، فكیف یوحد من زعم أنه عرفه بغیره ، إنما عرف الله من عرفه بالله فمن لم یعرفه به فلیس یعرفه ، إنما یعرف غیره ، والله خالق الأشیاء لا من شیء ، یسمى بأسمائه فهو غیر أسمائه والأسماء غیره ، والموصوف غیر الواصف فمن
تو فرهنگ ایران که بزرگ شده باشی با توصیف‌های زیادی از عشق مواجه می‌شی که همه‌شون به زیبایی مفهوم عشق رو بیان می‌کنند. عشقی که من تو فرهنگ و ادبیات فارسی دیدم فرق داره با خیلی از عشق‌های امروزی، یه استادی تو دانشگاه می‌گفت عشق‌های امروزی‌مون خیلی شبیه جاهای دیگه زندگی شده، لیلی و مجنون کمتر می‌بینیم چون خودمون رو آزاد می‌بینیم به قولی باور داریم که اگر اینبار عاشق شدم و نشد، بازم وجود داره یکی دیگه اون بیرون تو دنیا که دوباره می‌تونم
«لَقَدْ صَدَقَ اللّهُ رَسُوْلَهُ الرُؤْیَا بِالْحَقِّ لَتَدْخُلَنَّ الْمَسْجِدَ الْحَرَامَ اِنْ شَاءَ اللّه.» همه می‌گویند که: «در کعبه درآییم.» و بعضی می‌گویند که: «ان شاءاللهّ درآییم.» این‌ها که استثنا می‌کنند، عاشقان‌اند. زیرا که عاشق خود را بر کار و مختار نبیند. بر کار معشوق را داند. پس می‌گوید که اگر معشوق خواهد در آییم. اکنون مسجدالحرام پیش اهل ظاهر آن کعبه است که خلق می‌روند، و پیش عاشقان و خاصان مسجدالحرام وصال حق‌ است. پس می
انسان آنچنان موجودی است که نمی‌تواند عاشق امر «محدود» و «فانی» باشد، یعنی عاشق شیئی باشد که به زمان و مکان محدود است. انسان عاشق کمال مطلق است و عاشق هیچ چیز دیگری نیست، یعنی عاشق ذات حق است، عاشق خداست. همان کسی که منکر خداست، عاشق خداست. حتی منکرین خدا نمی‌دانند که در عمق فطرت خود عاشق کمال مطلق‌اند ولی راه را گم کرده‌اند، معشوق را گم کرده‌اند. محیی‌الدین عربی می‌گوید پیغمبران نیامده‌اند که عشق و عبادت خدا را به بندگان یاد بدهند، بلکه
و اگر در راه معشوق گام نهی ...
باید که به او دل سپاری. 
و اما معشوق نیز اگر لایق باشی، باید که به تو چشم عطا کند... از این رو عشاق زمینی همواره خیره در چشم معشوق خویشند... 
و اگر دل دادی ... بدان که بیدل شوی و عریان... و فهمی در خویش نداری و همگی چون او شوی... و از آنجا که با چشمان معشوق به عالمیان نگری... عالمیان را آنگونه بینی که باید باشند، نه انگونه که هستند و تو را تاب و توان دیدن با چشم معشوق نیست... 
ملغمه. آش درهم‌جوش از هزار چیز منافی و متناقض در یک لحظه، در یک غزل. تماما در حال انکار خویش. ملغمه‌ای از حسِ گناه و سرزنش خود. کنایه به معشوق. ناله از دل از کف‌رفته، نهیب بر ستمگری معشوق. ستایش خود، ستایش معشوق و جسم و کوویش و هرچه که به او مربوط است...
رد شدآن قوطی شیشه ای کوچک، در پهنای ناپیدایِ دریا،آن عشق،میرفت..در حین رفتن در تضاد با عشق پیمان می بستوقتی در حافظه اش چیزی پدید آمده بود به نام از یادرفتگی.. قوطی شیشه ای گم شده بود در دریای پهناور دنیاآری عشق گم میشدو من تماشا میکردم، چینش دنیا راکه نامردانه عشق را در خودش میبلعد و دست بسته،عاشق و معشوق تماشا میکردندغرق شدن آن قوطی شیشه ایکه ترک برداشته میرفتو کسالت عشق از نگاه های عاشقیسرازیر میشودکه به گریه خندیده و بغضش راسکوت کردهچه
همین الان فیلم چپی رو دیدم. دلیل انتخاب این فیلم هم به وجود ربات در اون بر میگرده.
از قضا موضوع بسیار جالبی داشت. نمره این فیلم سینمایی محصول 2015، در IMDB برابر با 6.8 هستش. نمره متوسط رو به بالا.
موضوع این فیلم به ربات های هوشمند پلیس در آفریقای جنوبی بر میگرده که نظم رو بر قرار کردند. در این بین بر اثر جریاناتی، مخترع این ربات ها یک هوش مصنوعی کامل مشابه انسان رو اختراع و روی یک ربات پلیس اوراق شده تست میکنه.
بر اساس این هوش مصنوعی، ربات میتونه مثل
 من یک دخترم...
لوس پدر، عشق مامان و همبازی برادر.همیشه قبل از خواب، خیالبافی می کنم.همیشه هنگام خرید، بهانه ی عروسکی دیگر را می گیرم.هر شب، در آغوش پدرم می خوابم؛و صبح ها با بوسه ی مادرم از خواب بیدار می شوم.عاشق رنگ بنفش و صورتی ام.عاشق چشمان آبی و موهای خرمایی ام.عاشق خانه ای هزار طبقه کنار قصر سفیدبرفی ام.ولی با اینکه هیچ کدام از اینها را ندارم، خوشحالم.چون می دانم بهترین مخلوق خداوند هستم؛مهربان تر ازسفید برفی، زیباتر از سیندرلا،بازیگوش
میگفت تو خودت ، قلب خودت رو زیادی ناراحت میکنی . میگفت با خودت جوری رفتار کن که یه عاشق با معشوقش ! مگه عاشق انقدر معشوق رو اذیت میکنه بهش گیر میده ؟
آخرش هم گفت قلبت رو برای کسایی که دوستت دارن ، نگه دار لطفا !
مجبور شدم بگم چشم ... نگم چشم زنگ میزنه فحش میده
 
اقرا بسم ربک الذی خلق ن والقلم و مایسطرونبنام خالق اقرا و بنام آفرینش ن والقلمو انسان با این دوکلمه حیات را حق ملزم میداند قبل از مموتابتدا با درایت خواندیم و با عشق نگاشتیم . همیشه خوانندگان نگارنده گان بحق زیبایی خالق هستند.نگارنده تکمیل کننده زیبایی مخلوق در کره خاکی می باشد.آنکه قلم راسخ را از نی شکوه گر در دست گرفت شکوه را با عشق ،عشق را با صفا ؛صفا را با مهربانی و مهربانی را با عقلانیت به رشته تحریر در خواهد آورد. چه خوانندگان و نگارنده
اقرا بسم ربک الذی خلق
ن والقلم و مایسطرون
بنام خالق اقرا و بنام آفرینش ن والقلم
و انسان با این دوکلمه حیات را حق ملزم میداند قبل از مموت
ابتدا با درایت خواندیم و با عشق نگاشتیم . همیشه خوانندگان نگارنده گان بحق زیبایی خالق هستند.
نگارنده تکمیل کننده زیبایی مخلوق در کره خاکی می باشد.
آنکه قلم راسخ را از نی شکوه گر در دست گرفت شکوه را با عشق ،عشق را با صفا ؛صفا را با مهربانی و مهربانی را با عقلانیت به رشته تحریر در خواهد آورد. چه خوانندگان و نگار
قبلا به نظرم اومده بود معشوق بودن خیلی سخت‌تر از عاشق شدنه. عاشق بودن انتخابه ولی معشوق بودن یک اتفاقه. وقتی کسی بهت میگه دوست داره، و تو در واقع مطلع میشی از احساسش، تازه از اون لحظه به بعده که مدام از خودت میپرسی حالا چی؟ هنوزم به من فکر می‌کنه؟ هنوز هم اونقد خوب هستم و انتخاب اولش هستم؟ هنوزم پای حرف‌هایی که زد پای عشقی که گفت مونده؟
برای آدم‌هایی که قبلا از کسی خوششون اومده و ترک شدن، معشوق شدن توسط آدم دیگر یک اتفاق حساسه! حالا چه کار ک
او ظالم بود 
دیگر شُده بود عادت ما
دیگر جایِ شکایتی انگار نبود
در بین مردم فقط به اندازه ی حرف و حدیثی جای داشت و نقل غیبتها 
 
کم کم، کم کم
زندگی که جریان داشت
بُرد با خودش به دنبال جریانِ ...نبودن.. 
 
..... و دیگر واقعا نبود
هیچ حسی هم انگار نبود و انگار مینمود به نبودن نیز
انگار....
 
عِـــشق.. 
 
شده است طعمه ی حرف
حرفِ دوست داشتن 
و انگاری از هوس
 
 
...ادامه دارد..
او ظالم بود
و عشق سکوت کرد به حُرمتش 
برای بقایی انفرادی 
اما
فقط بقاء..
 
   او بهان
خدایا 
چی قشنگتر از 
ابراز عشق عبد به مولا
ابراز عشق بنده به رب
ابراز عشق مخلوق به خالق
ابراز عشق ضعیف به قوی
ابراز عشق میت به حی
ابراز عشق فانی به دائم
قشنگم
دوستت دارم.
میپرستمت.
ستایشت میکنم.
عشقم
عزیزم
دوستت دارم.
فدایت شوم.
قربانت شوم.
عزیزمی.
عزیز دلمی خدای من.
خدا جونم دوست دارم.
عاشقتم.
ای بهترین رفیق تمام اوقاتم.
خسته‌ام از این شلوغی و روز به روز نو شدن معشوق‌ها دوربرم.
یه آدم تنها که از تنهاییش به سمت معشوق‌هایی فرار می‌کنه و هیچ کجا بقدری که نخستین معشوق دربرش به او ارزانی می‌کنه نمی‌یابه اما همچنان دست نمی‌کشه.
خسته‌تم از این تنهایی و هرزگی... از این بی تفریحی... از این سکوت مطلق جهان... باید درس بخونم ... باید تلاش کنم اما حسش نمیاد، صبح تا شب موبایل دستمه و هیچ .
خسته‌ام و افسرده و هیچ چیز جهان برام اندکی دلخوشی نداره...
​​​​​_میشود از عشق برایم بگویی؟_عشق لحظه های با او بودن است.  احساس ناب خوب بودن است. عشق یعنی این لبخند پر فروغ، ذکر با من بمون با من بمون . عشق در آغوش کشیدن نیست، احساس میان دو دوست نیست . حتی بوسه ها را در بر نمی گیرد. عشق تنها با او بودن است . در رکابش دویدن است . عشق یعنی سجده و میثاق او ، احساس ناب دیدار او . من معشوقی بی نظیر دارم . حرف های نا گفتنی دارم . بشنو از من این نوا را که تا او هست هستم . من بی او تاب تحمل ندارم. صبر  نداشتن ها و نبودنش
از وظایف مردم و عاشقان امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف انتظار است. همانطور که پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم می فرمایند: برترین اعمال امت من انتظار فرج است.
طبیعی است که وقتی معشوق از عاشق جدا باشد، عاشق انتظار اورا می کشد، حال که ما ادعای عشق به امام زمان ارواحنا فداه را هم داریم.
پس بیایید واقعا منتظر باشیم. 
خودش خوب می‌داند که این کلیشه چه قدر خواستنی و
شکرنبات است. از برای خاطر این، او هم مشتاق است راجع به همین کلیشه بنویسد و می‌نویسد،
بدون ترس از خوانده نشدن و اه و پیف کردن آدم‌ها، به پست‌ش.

هرکسی، بسته به نوع توانایی‌هایی که در زندگی به
دلیل عشق یا هر چه، کسب کرده، چیزکی بسازد، سفالگر، کوزه‌ای، نویسنده، قصه‌ای،
نقاش، پرتره‌ای، کارگردان، فیلمی، نوازنده، قطعه‌ای، نجار، میز و صندلی‌ی و هرآنچه
که از این طرق، خلق میشود، از آنجا که در یک نم
و مخلوقی افریده شده بود... خدایگان و فرشته هایش درحال زمزمه بودند.... و این احتمالا بعد حواا اولین باری بود ک فرشته ای حاضر نبود , زمینی کند این مخلوق را.....
و خدا نگاه انداخت به گوشه ای... روحی دیگر نشسته بود..... روحی ک عمق و قوام خیلی چیزهایش را در مخلوق جدید میدید... مثلا عمق لبخندش... عمق زندگی اش.....عمق بودنش....
و خدا دمید روح زمینی رو در این مخلوق فرشته وار....
و تو زاده شدی.... زاده شدی و معیار من بودی از همان زمان ک آن کنج ایستاده بودم و و درچشمان خدا ز
اگر گلی وجود داشت که صلح هدیه می کرد....اگر دختری وجود داشت که آتش به پا می کرد....اگر پسری وجود داشت که خاطره اش از جنس جنگ بود....اگر سرزمینی همه اینها را با هم داشت، و اگر جنگ و صلح به آرامش برسند...اگر سرنوشتی وجود داشت که خالق، و در عین حال مخلوق همه چیز بود...اگر شش نفر به پا خیزند...و یک فائقه برگزیده شود...آنگاه:به پایان آید این دفتر، حکایت همچنان باقیست.زندگی هرگز نمی میرد، اگر چه امروزش فانیست.
--*-*-*-*-*-*-*-*-*
این چند خط مقدمه ای بود بر بچه عزیزم، ا
‍ ای خالق من ، پرده برانداز ببینم
عشقی که جهان عاشق آنست چه عشق است؟
دیوار ندارد و درش باز به هرکس
وابستگیش دربدری هست ، چه عشق است؟
سوزانده و از بوی خوشش عالم و آدم
چون باده زنان گشته از آن مست چه عشق است؟
سیراب کند با عطش هر تشنه لبی را ،
در بند کشد هرکه که دل بست ، چه عشق است؟
گویند که افلاک بنا شد به وجودش ،
هر دسته که همراه شده ، نگسست چه عشق است؟
از کرببلا جاری و در جوی جهان است
شاهراه جهان است نه بن بست ، چه عشق است؟
#احمد_یزدانی
#کربلا #اربعی
یا خالق کل مخلوق
 
این چه بیماری ایه که من مدتهاست عمیقا احساس  میکنم احتیاج به یه مدت بی کاری و فکر و تمرکز دارم، اما حالا که همه جا تعطیله هم انقدر کار برای خودم درست میکنم که یه دقه ذهنم نتونه آروم باشه؟
قبلا فکر میکردم مشکل از ریتم زندگیه؛ الان فهمیدم مشکل خود منم، منتها بلد نیستم چطوری رفعش کنم.
 
پ.ن :
۱. خدایا از دست خودم پناه میبرم به تو، این چیه خلق کردی واقعا؟
۲. به چیز های درست و حسابی هم فکر میکنم اما حتی برای نوشتن اونم فرصت پیدا نکرد
عاشق هیچگاه دلمرده نمی شود ... 
عاشق هیچگاه از حرکت در مسیر عشق و معشوق خسته نمی شود .... 
خستگی راه عشق هم زیباست ... 
گرمای چادر و آستین بلند هم زیباست ... احساسی با طعم پیروزی در دل .... 
زیباترین زیبایی دنیا حیا و مقاومت جوان در برابر دنیایی است که زیباترین گرداب ها را تزیین کرده ........
دیدین استن لی ام مرد...چ دنیای نامردی شده...
نمیدونم چقد اهل کمیک خوندن و دیدن فیلما و سریالای از این دست هستین..ولی من یکی عاشق این جور چیزام.. کم فیلم و سریالی از marvel , DC هس ک ندیده باشمشون و همیشه ب خالق هاشون حسودیم میشه..ک چنین مغز فعالی دارن.. و اینقد آزادانه دنیا رو تفسیر میکشن...و تو چ دنیای دوس داشتنی زندگی میکنن..من کلن به آدمای هنرمند غبطه میخورم، ب واسطه فعل و انفعالاتی ک تو مغزشون صورت میگیره...ادمایه خلاقی ک از خلق کردن نمیترسن..
الان دون
{دلایل عقلی امامت و مهدویت - شماره 39}
 
انسانِ کامل (١)
 
در فلسفه (کار عقل) قانون تثبیت شده‌ای وجود دارد تحت عنوان (به قول حضرت امام خمینی ره): «عشق واقعی و عاشق واقعی، دلیل بر وجود معشوق واقعی است». این یک اصل لایتغیر و اثبات شده است.
بدین معنا که اگر عاشق واقعی «یک انسان واقعی که عشقی دارد، نه یک انسان یا موجود خیالی»، عشقی واقعی «نه یک هوس یا خیال، بلکه عشق» داشته باشد، معلوم است که معشوق واقعی نیز حتماً وجود دارد. به عنوان مثال اگر انسان هست و
 
 
 
همه ی دلها و چشمها وگوشها وزبانها واحساسات وعقول عالمیان متصل به چشم وگوش و زبان  و...خداست .
تمام وسائل ارتباطی موجودات عالم به مرکزامکان ومسبب هستی عالم متصل است.
واوست پیوند دهنده قلبها ودیده ها وجانها وعقل ها و...
این ماانسانها هستیم که یک طرفه ارتباطات خود را با حضرت خالق قطع می کنیم.
ومعشوق را نگران ومحبوب را آزرده خاطر می کنیم.
فقط انسان واقعی: اذن الله. عین الله ویدالله و... می شود
ازخداست درحدیث قدسی که می فرماید:
مرا اطاعت کن. مراتم
متن آهنگ سینا سرلک بنام دختر گل فروش

سختیای زندگی رو نمیشه آسون گرفت با حلب پاره نمیشه سقفی تو بارون گرفت نون بیار کباب ببر اسم یه بازى بود فقط تو صف شلوغ فقر حتى نمیشه نون گرفت این روزا از رو ندارى عاشق و معشوق میشن من یه لیلى میشناسم مهرشو از مجنون گرفت دختر گل فروش از بس که گلاشو نفروخت کاسه ی گدایى رو به سمت این و اون گرفت مردی که گلیمشواز توی آب در نیاورد یه اتاق بی اجاره گوشه ی زندون گرفت هیچ کسی زیر پرش گله رو به چرا نبرد نی شکست و رنگ زوز
⁦✍️⁩چرا خدا ما و همه موجودات را خلق کرده است؟
خدا خلق میکند چون خالق هست.
خالق یکی از صفات خداست و صفات خدا عین ذات اون هست.
شاید ما به یک نفر بگیم مهربان اما او میتواند مهربان نباشد اما صفات خدا ذاتی هستند.
خدا خلق میکند چون اقتضای ذات او است.
این سوال مثل این هست که ما بگوییم یک ساندویچی چرا ساندویچ میفروشد!
اگر ساندویچی ساندویچ نفروشد دیگر مغازه ساندویچی نیست یا یک دانش آموز اگر مدرسه نرود دیگر دانش آموز نیست.
خداوند هم اگر خلق نکند خالق ن
چون هم نظرش گشتم ، آن شور هویدا شد
در باب طلب بودم ، معشوق که پیدا شد
من مست نبودم از ، آن جام اهورایی
با ساغر عشق آمد ، این قائله برپا شد
گفتند نمیابی ، یک سجده به جا ماندست
عاشق که شدم او هم ، در سجده یکتا شد
حق خواست که آدم شد ، در کثرت آدم ها
با عشق یکی گردند ، چون قطره که دریا شد
این هر دو یعنی معشوق آسمانی و زمینی در شعر حافظ در هم تنیده است. غزل حافظ هم دارای نمودهای عاشقانه زمینی است و هم دارای نمودهای عارفانه. اما در این میان نوع دیگری از تجلی معشوق در شعر حافظ یافت می شود که در اکثر غزل های او حضور دارد. در این نوع که به ظاهر تفاوتی با شعرهای عاشقانه جنسی و عاشقانه عرفانی ندارد، اگر باریک شویم بر می آید که معشوق چندان که باید جاذبه جمال و حضور و وضوح ندارد. در این عاشقانه ها معشوق یا غایب است، یا بدون چشم و چهره و ابر
انشا در مورد عشق 
عشق یکی از احساسات مشترک بین انسان‌ها است. عشق نوعی دوست داشتن بیش از اندازه است که با خصوصیاتی مثل محبت و علاقه خیلی زیاد، از یک دوست داشتن معمولی متمایز می‌شود. عشق به دو طرف نیاز دارد. که یکی از آنها عاشق و دیگری معشوق است. عاشق بیشترین علاقه ممکن را نسبت به معشوق دارد.
در فرهنگ لغت نوشته است که واژه عشق از عَشَقّه گرفته شده و عشقه گونه‌ای پیچک است که دور گیاه می‌پیچد. این پیچیدن باعث می‌شود که گیاه زرد و پژمرده شود. بعضی
 
مرحوم آیت الله العظمی مرعشی نجفی یک جلد صحیفه سجادیه برای شیخ طنطاوی – رئیس الازهر وقت مصر و مولف تفسیر الجواهر – می فرستد.
 
طنطاوی در پاسخ آیت الله مرعشی ضمن تشکر، با احساس حریت و آزادی، می‌نویسد: جناب آیت الله مرعشی من صحیفه را دریافتم و احساس بدبختی کردم که چرا من به این سن رسیدم، صحیفه را ندیدم. در ادامه هم می نویسد: «وَ إنِّی کُلُّمَا تَامَّلتُهَا وَجَدتُّهَا دونَ کَلامِ الخَالق وَ فُوقَ کَلامِ المَخلوق» هر چه فکر کردم دیدم این کلا
امروز سر کلاس گیج گیج بودم مدام خراب میکردم استادم یگفت میدونم بلدی چرا انجام نمی دی تمرکز نداشتم اصلا.
منتظر جواب ارشدم نیاز دارم به یک فعالیت جدید فکری مشاورم میگفت تو باید مدام درگیر باشی مدام فعالیت داشته باشی وگرنه ادمی هستی که خیلی فکر میکنی و فکر آدم رو داغون میکنهراست میگفت خودمم دوست دارم مدام کار کنم کلاس برم فعالیت داشته باشم وگرنه مثل این چند روز دیوانه میشم خوددرگیری پیدا میکنم.
بچه که بودم یه همسایه داشتیم ارایشگر بود دخترش ه
این هر دو یعنی معشوق آسمانی و زمینی در شعر حافظ در هم تنیده است. غزل حافظ هم دارای نمودهای عاشقانه زمینی است و هم دارای نمودهای عارفانه. اما در این میان نوع دیگری از تجلی معشوق در شعر حافظ یافت می شود که در اکثر غزل های او حضور دارد. در این نوع که به ظاهر تفاوتی با شعرهای عاشقانه جنسی و عاشقانه عرفانی ندارد، اگر باریک شویم بر می آید که معشوق چندان که باید جاذبه جمال و حضور و وضوح ندارد. در این عاشقانه ها معشوق یا غایب است، یا بدون چشم و چهره و ابر
می گویند عاشق چنان در عشقش حل میشود که سرتاپا آیینه ی معشوق میگردد... بارها و بارها و بارها شهید شدی و در خون خود غلتیدی و داغت مظهر "ان لقتل الحسین علیه السلام حراره فی قلوب المومنین لا تبرد ابدا" گردید تا ثابت کنی عاشق سینه چاک حسینی... حسین علیه السلام روزی به میدان رفت تا یاریگر دین جدش باشد ؛و تو حسینِ زمانه ام! به میدان میروی تا یاریگر مهدی آل محمد "صل الله علیه و آله و سلم "  باشی... .برای یاریِ مهدی باید حسینی بود...
ادامه مطلب
اکثر مردم هنگامی که به پایانِ کار می‌رسند و نظری بر گذشته می‌افکنند، درمی‌یابنند که سرتاسرِ زندگی را چون چیزی گذرا زیسته‌اند و با حیرت مشاهده می‌کنند که آنچه بی‌اعتنا از کنارش گذشته‌اند و لذّتی از آن نبرده‌اند، همان زندگیشان بوده است؛ یعنی همان چیزی که به خاطرش زندگی کرده‌اند. انسان فریاد بر می‌آورد که امید و آرزو او را فریفته‌اند تا این‌که عاقبت در آغوش مرگ به رقص درآید! آه چه مخلوق حریصِ سیری ناپذیری است این انسان!
 
جهان‌ و تامل
مرد بد همان عاشق فرومایه است که تن را بیشتر از روح دوست دارد و بدیهی است که عشقاو پایدار نمی تواند بود. زیرا دل به چیزی بسته است که خود پایدار نیست. از این رو همین که شا دابی تن معشوق پژمردگی آغازد آتش عشق نیز خاموش می گردد و عاشق، کسی را که تا آن دم می پرستید رها می کند و می گریزد و همه وعده ها و سوگندهای خود را از یاد می برد. ولی آنکه به روحی زیبا دل باخته است، همه عمر بر سر پیمان خویش استوار می ایستد، زیرا آنچه دل از او برده خود پایدار و جاودانی ا
کانال ما در سروش فَِقـَِـط بَِرَِاَِےَِتَِو ⚘به عاشق و معشوق های شهر بگوییددلبری برای یکدیگر رابگذارند به وقت تنهاییشان!خیابان و تاکسی و متروجای دست کشیدن روی ابروگذاشتن سر روی شانهو لمس شال و گیسو نیست...!شاید یک نفر چشمانش را بستشاید یک نفر خاطرش پر کشیدشاید یک نفر دلش رفتشاید یک نفر دلش خواست...!#علی_سلطانی⚘
حسین بن عطیه گویدامام صادق ع فرمود مکارم ده چیز است اگرمیتوانی انها را داشته باش زیرا گاهی شخصی انهارا دارد و فرزندش ندارد وگاهی در فرزند هست ودر پدرش نیست و گاهئ در برده هست درازاد نبست عرض شد انها چه هستند  فرمود نومیدی حقیقی از انچه دست مردم است و راستی زبان   ادا امانت وصله رحم و پذیرایی ا ز مهمان وغذا دادن بسایل کسیکه از او غذا طلبد وجبران نیکیها ومراعات حق همسایهو مراعات حق رفیق وسر همه مکارم افضل و عالیتر از همه حیا و شرم است زیرا کسیک
سلام
خالق مهربانم بی صبرانه منتظرم برا نماز صبح بیدارم کنی...
خالقم عزیزم خیلی دوست عین استاد شجاعی قربان  و صدقه
پیامبرمهربان برم..
لطفا اون هم بهم عنایت .کن..
یه مورد خالق مهربان مواظب خوابم باش ..
فدای پیامبر مهربانم و شجاع بشم...
فعلا تا نماز صبح
فرزندم:
رابطه ی قابل تاملی بین اعتدال و عشق وجود دارد... هر اندازه که عاشق حق و حقیقت باشی در تعاملاتت با دنیای پیرامونت اعتدال داری... عشق به حق و حقیقت موجب میشود  شخص عاشق نسبت به ماسوا الله هم عاشق شود... یعنی در مقام همسری، خالصانه عاشق همسرش میشود... در مقام پدری یا مادری خالصانه به فرزندانش عشق میورزد... در مقام فرزندی همینطور... در مقام همسایگی و دوستی و رفاقت همینطور... اما عشقش به ماسوا الله هرگز آن افراد را محدود و مضیق نمی کند... آزارشان نم
عرض سلام خدمت خانواده برتری های عزیز 
هلن فیشر روانشناس در کتاب مشهورش میگه عشق 1.5 تا 3 سال طول میکشه، البته استثنا هم داره ... که وجود فاصله بین دو نفر یعنی (عدم وصال) این زمان رو میتونه بیشتر هم بکنه، زیرا که مغز عاشق هیچ پاداشی دریافت نکرده (همون رسیدن به معشوق) و سطح هورمون دوپامین در بدن فرد بیشتر و بیشتر میشه.
الان سوالی که ذهن منو مشغول کرده اینه که آیا با وصال دو نفر بعد مدتی طولانی (مثلا 4 سال) که در گذشته عاشق هم بوده اند ولی بهم نرسیدن، ای
بسم الله ارحمن الرحیم          این نامه از جانب خداوند حکیم است برای محمد پیغمبر او و نور و سفیر و دربان واسطه میان خالق و مخلوق ود لیل او که روحالا مین جبرییل از نزد پردرکار،جهان بر او نازل شد اب محمد اسما. مرا و ایمه و اوصیایت را    از مجلسی ره بزرگ شمار و نعمتهایندا سپاسگذار  و الطاف مرا انکار مدار همانا منم خدایبکه جز من شایان پرستش نیست منم شکننده جباران ودولت رساننده بمظلومان  و جزادهنده روز رستاخیز هما نا منم خداییکه جز من شایان پرستش
الهی لم یکن لی حول فانتقل به عن معصیتک الا فی وقت ایقظتنی لمحبتک
 
مگرنه اینست که اولین گام یقظه و بیداریست!
و مگر نه اینست که عبد چون یک گام به پیش نهد، رب ده قدم بسوی او پیش خواهد آمد!؟
من معترفم که حتی توان گام اول را هم ندارم و زمانی سیر و یلوکم آغاز خواهد شد که  اولین گام را هم تو برداشته باشی.  چرا که: 
گر نباشد کششی از سوی معشوق      کوشش عاشق بیچاره به جایی نرسد
سلام 
خالق مهربانم 
والا کلاس درس الهی این دوهفته خصوصا این هفته هم عجیب و هم غریب هست.
ولی اگر کلاس درس سال 97 نمیگذروندم.الان واقعا کم میاوردم و از دنیا ساقط میشدم.
ادم همه جانبه بخوره سخته ولی وقتی خالق مهربانی هست چه غم ..
 
پاره‌ای از اوقات مغز شما نیازمندی شدید خود را به هورمونی اعلام می‌دارد! بالطبع شما دربه‌در خواهید زد که این نیاز را برطرف کنید. یکی از هورمون‌ها، هورمون عشق است، که دانشمندان دوست دارند آن را اوکسی‌توسین بنامند! اما عشق ترکیبی از هورمون‌هاست که بسته به نوع عاشق و معشوق درصد ترکیبیات آن متفاوت است.
ادامه مطلب
در مورد ذات خدا گفتیم که قابل شناخت نیست و سئوال مطرح شد که وقتی ذات خدا قابل شناخت نیست اصلا چگونه ما خدایی را میشناسیم یا خدا شناخته میشود؟پاسخ هم این بود که از طریق تجلی صفات.
صفت چیست؟ صفت کلمه ایست که اسم را توصیف میکند.در مورد خداوند هم این صفات هستند که به ما شناخت می دهند خداوند کیست و چیست.
اهل ایمان به دونوع صفات در مورد خداوند اعتقاد دارند:صفات ذاتصفات فعل(فاعلی)
"صفات ذات" یعنی هرآنچه که با خودِ خدا سنجیده میشود بدون اینکه چیزی در مق
کتاب چگونه هر شخصی را عاشق خود کنیم ( با تضمین بازگشت پول)
 
دانلود فایل
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
کتاب چگونه هر شخصی را عاشق خود کنیم ( با تضمین ...efileforosh.ir › 2019/12/12 › کتاب-چگونه-هر-شخصی-را-عاشق-خود-کن...۲۱ آذر ۱۳۹۸ - کتاب چگونه هر شخصی را عاشق خود کنیم ( با تضمین بازگشت پول) ... بعضی افراد به سایت شاهین زند با نام نوین بینش پیام ارسال می کنند و ...
کتاب چگونه هر شخصی را عاشق خود کنیم ( با تضمین ...tesar.loxblog.com › post › کتاب چگونه هر شخصی را عاشق خود کنیم (...کتاب چ
من عاشق وبلاگ نویسی ام-من عاشق کتابم-من عاشق عکاسیم-من عاشق نویسندگیم-من عاشق هوای بارونی ام-من عاشق صدای بارونم-من عاشق لوازم تحریری ام-من عاشق آشپزی ام-من عاشق شعرم-من عاشق گل طبیعی و گلدونم-من عاشق هوای ابری ام-من عاشق لباسای زمستونی ام-من عاشق لبو و انبه ام-من عاشق شلوغی ام-من عاشق پارچه چهارخونه و گل گلی ام-من عاشق ادکلن های خنکم-من عاشق کتونی ام مخصوصا آل استار-من عاشق آش رشته ام-من عاشق کرانچی و لواشک و ترشیجاتم-من عاشق دوچرخه سواری ام-م
 
نازنینم رنجش از دیوانگی هایم خطاستعشق را همواره با دیوانگی پیوند هاست
 
شاید اینها امتحان ماست با دستور عشقورنه هرگز رنجش معشوق را عاشق نخواست
 
چند می گویی که از من شکوه ها داری به دل ؟لب که بگشایم مرا هم با تو چندان ماجراست
 
عشق را ای یار با معیار بی دردی مسنجعلت عاشق طبیب من ، ز علت ها جداست
 
با غبار راه معشوق است راز آفتابخاک پای دوست در چشمان عاشق توتیاست
 
جذبه از عشق است و با او بر نتابد هیچ کسهر چه تو آهن دلی او بیشتر آهنرباست
 
خود د
عصاره و چکیده چیزی که از دلشدگان برایم باقی ماند داستان بخشی به چند آواز حضرت شجریان بود. این فیلم در عین حال که داستان پردازی ضعیف و شخصیت‌های بسیار نپخته داشت، ماجرایش را به دست قوه تخیلم سپردم و با حافظه‌ای که از روایت‌های عاشقانه و غم انگیز ایرانی‌ام داشتم به داستان‌ها جان دوباره‌ای بخشیدم.
ما دلشدگان خسرو شیرین پناهیم ، بار دیگر که این آواز به گوشم بخورد چند نوازنده ـ که دستان کیمیایشان دیگ مسی را هم دُهُل عاشقانه می‌کند ـ به خاطرم
عصاره و چکیده چیزی که از دلشدگان برایم باقی ماند داستان بخشی به چند آواز حضرت شجریان بود. این فیلم در عین حال که داستان پردازی ضعیف و شخصیت‌های بسیار نپخته داشت، ماجرایش را به دست قوه تخیلم سپردم و با حافظه‌ای که از روایت‌های عاشقانه و غم انگیز ایرانی‌ام داشتم به داستان‌ها جان دوباره‌ای بخشیدم.
ما دلشدگان خسرو شیرین پناهیم ، بار دیگر که این آواز به گوشم بخورد چند نوازنده ـ که دستان کیمیایشان دیگ مسی را هم دُهُل عاشقانه می‌کند ـ به خاطرم
نوشتم که یادم باشد تو در قلب های شکسته جا داری؛ این یعنی اوج لطافت و مهربانی!

این یعنی من هنوز مثل قبل امید دارم!

این یعنی من هنوز معتقدم برای تو که کاری ندارد میگویی موجود باش، پس موجود می شود؛ کُن فَیَکُون!

این یعنی من هنوز ایمان دارم نماز اول وقت اوج رابطه است بین خالق و مخلوق!


پ.ن 1: بشتابید به سوی نماز!
پ.ن 2: هر زمان دلمان شکست بگوییم "یا مَنْ لا یُبْرِمُهُ إِلْحَاحُ الْمُلِحِّینَ؛ ای آن که اصرار اصرارکنندگان او را به ستوه نیاورد" و دعا کن
سلام
خالق مهربانم
نه سردار و هیچ کدام مجاهدان درگاهت هیچی احتیاجی  به نوشته های کپی یا گاها اشارات خودم ندارند...
خودم خیلی احتیاج دارم...
خدایا تو خالق و بسیار بسیار مهربان
لطفا کمک کن تا درست و اون طور مورد رضایت هست..گام بردارم و عمل کنم....
سخنی کوچک با سردار دلها
از موقع برام مهم شدی و فهمیدم یه گهور ناب هستی،دیدم و فهمیدم حواست به خیلی موارد هست...
به قول نه  از این ور بوم افتاده بودی و نه اون ور بوم...موقعیت سنجیده و آرام عمل میکردی...لطفا کمک
باعث از بعث به معنی فرستادن ، تهییج کردن، بیدار کردن، برانگیختن، تحریک کردن، تشویق کردن، به هیجان امدن، بی اراده بیدار شدن و وادار به انجام یک کار، علت ، سبب، 
اینکه خالق هستی باعث هر انچیزی که در هستی در حرکت است شکی نیست.
هر اتفاقی که خارج از سیر معمول زند‌ی هر ذره هست باعث و علت اصلی آن کسی نیست جز خالق.
شاید درختی که به یکباره خشک میشود و یا دانه ای که از دل یک سنگ جو$نه میزند
شاید تغییرات غیر قابل پیش بینی جوی و یا اتفاقات خارق العاده ای که
چرندیات فرار، دروغ محض است.
نفس به سینه‌ی عشاق که رسد، همه دوان دوان به سوی معشوق رهسپار خواهند شد. البته خدا داند که سیل دانشجویان رفته به بلاد کفر، فقط برای گرفتن نفس و بازگشت به معشوق است وگرنه برای همه ما واضح است که تمام این چرندیاتی که درباره‌ی فرار میگویند همه دروغ محض است.
ادامه مطلب
هر چند دقیقه یک‌بار تقلای قلبم را می‌شنوم، که با نهایت جانی که دارد می‌زند تا من از زندگی نایستم. من به قلبم چه داده‌ام جز حجم انبوهی از پریشانی؟ هیچ.
احساس تپیدنش که در قفسه‌ی سینه‌ام می‌پیچد انگار که فریاد می‌زند «نمی‌توانم ادامه بدهم، به فریادم برس»، چه از دستم بر‌می‌آید؟ هیچ.
به راستی، چرا خودخواهی یک انسان و علاقه‌اش به حفظ معشوقه‌ی از دست رفته‌اش باید چنین هزینه‌ای به معشوقه روا دارد؟ کاش واقعاً عاشق بود.
میگویند انسان،عاشق تصوراتش میشود!اما من،تصوراتم عاشقم شد!در کلبه‌ای که در فکرم ساختم،خندیدم و خندیدی،گریستم و گریستی،گفتم و شنیدم،عاشق شدم وعاشق شدی!اما نه!تو هرگز عاشق نشده‌ای!این تصویرت بودکه عاشقم بود!آری این تصویرت بودکه با من میخندید،میگفت و می‌شنیدماما تو هرگز نمیگوییو من میشنوم!صدایت را میگویم،در فکرم!
منظور از فعلی که به صورت فعال ( در مقابل انفعالی) انجام شود، موثر بودن در رخداد اتفاق است، به بیان ساده تر یعنی من عامل به وقوع پیوستن اتفاق باشم و اتفاق یه صورت خود به خودی انجام‌ نشود.  اعمال انفعالی به مراتب جایگاه پایین تری نسبت به فعال ها دارند. 
عشق نیز از این طبقه بندی مستثنا نیست. یعنی می توان تصمیم گرفت به صورت فعال عاشق شد. عشق فعال بر خلاف انفعالی پایدار است.
روشی که معمولا برای عاشق شدن گفته می شود به این صورت است که پس از شناخت کامل،
این که انسان در هر شرایطی بتواند منطقی و عاقل باشد، عالی است اما در
عین عالی بودن، می تواند سخت باشد. وقتی حتی هنگام دوست داشتن و عاشق بودن
هم، ذره ای کور و کر نشوی و هم چنان منطقی و عاقل باشی، این می تواند برایت
خیلی آزار دهنده باشد گرچه در عین حال مزیتش بسیار است. یک عاشق عاقل،
تمام بدی ها و ایرادها و نواقص معشوق و رابطه را می فهمد و سعی می کند همه
چیز را بسنجد و تصمیم درست بگیرد، خطاها را گوشزد کند، و حتی بفهمد با این
که عاشق است، معشوقش آدم
سلام ماه قشنگم :)
از روز نوزدهم برایت می نویسم، این شب هایت را خیلی دوست دارم، این شب ها، شب های عشق ورزیِ عاشق با معشوقش است، میدانی ماه جان، ما همگی معشوق خداییم، خدا از بودن تک تک ما لذت میبرد، تک تکمان را دوست دارد، چه خدای خوبی، چقدر مهربان است، این شب ها نگاه ویژه ای به معشوقش دارد، چشم به لب هایش دوخته است، آرزوهایش را به یاد می سپارد، این روزها، این شب های قشنگ، پیش خدا خیلی عزیزند :) 
انشا درباره اذان

                                                   
اذان می گویند …
از فراز گلدسته های سر به فلک کشیده ی عشق ..
از محفل گرم ایمان ُ دل بی قرار یار !
از پچ پچ پدر در گوش نوزادی نورسیده در خواب ،
و نوید ملاقاتی دیگر با تو ..

و من گوش می دهم ، همچنان که به عاشق ماندن و عظمت بندگی مخلوق فکر می کنم ..
زمزمه می کنم ..
فریاد می زنم !
و آن وقت اشک ، همان هدیه ی آسمانی ، صورتم را آرام نوازش می دهد ،
انگار وقت نماز است ..
ادامه مطلب
از کلیشه‌های عاشقانه نفرت دارم، از این پارادایمی که معشوق های تویشان کاغذی‌اند و عاشق‌ها موجوداتی پلاستیکی که فقط ناله‌ می‌کنند از فراقی که اگر وصال شوند نمی‌دانند چه کارش کنند!
من از کلیشه ها متنفرم هرچند گاهی احمقانه ناخودآگاهم را محصور میانشان دیده‌ام، اما هیچ وقت برایم قابل تصور نیست کلیشه شدن، آن هم کلیشه شدن در روزگار مسخره و کپسولی ما!
عشق برای من تعریفش خود تویی، از کلیشه‌ها متنفرم! زیر نور ماه دراز می‌کشم این شب‌ها و چارچوب
سلام دلم برات خیلی تنگ شده بود…
پسرک از شادی در پوست خود نمی‌گنجید …راست می‌گفت …خیلی وقت بود که ندیده بودش … دلش واسش یه ذره شده بود …تو چشای سیاهش زل زد همون چشهایی که وقتی ۱۵ سال بیشتر نداشت باعث شد تا پسرک عاشق شود و با تهدید و داد و عربده بالاخره کاری کرد که با هم دوست شدن …

دخترک نگاهی به ساعتش کرد و میون حر ف‌های پسرک پرید و گفت : من دیرم شده زودی باید برم خونه … همیشه همین جور بوده هر وقت دخترک پسرک رامی‌دید زود باید بر می‌گشت…
پ
حتی اگر چنان بخت یارت باشد که پاسخ منفی معشوق، اودیسه‌ی عاشقانه‌ات را همان وقت به پایان نرساند، در اوج شادمانی ناشی از نزدیکی، با هراس دشوار دیگری روبرویی : آیا همان اندازه که من دوستت دارم، دوستم می‌داری؟ ترس پشت این سوال امنیت را نشانه رفته است. آیا من می‌توانم با تو امن باشم؟ می‌خواهم که مرا با تمام دلت دوست بداری و برایت مهم باشم. ازینرو ناگهان چیزهای کوچک اهمیتی مضاعف می‌یابند : روز تولد مرا به یاد داشته‌ای؟ نوشته‌هایم را این‌سو و
به نام خالق توانا
تو:
حس می‌کنی؟
من:
- چی رو؟
تو:
هوایی که در حال جریانه.
من:
- نمی‌فهمم!
تو:
رایحه گل‌هایی از جنس شهادت.
من:
- بازم نمی‌فهمم.
تو:
دستت رو بده به من
من:
-...
تو:
اونجا رو می‌بینی، افقی که به رنگ سرخه؟
من:
- آره.
تو:
اون سرخی، شهادت مردیه که مردونگیش بالاترین مردونگی تو دنیاست.
من:
- آهان حالا فهمیدم.
تو:
پس حالا تونستی حس کنی؟
من:
- آره. حس شروع روزهای بی‌نظیری که باید قدر دونست، روزهایی که فرصت
خوبیه برای زیبا و معطر شدن به عِطر وجود برتر
بیزاری اهل بیت علیهم السلام از اهل جبر و تشبیه
شیخ صدوق رضوان الله علیه روایت کرده است که امام رضا علیه السلام فرمودند:
بِالتَّشْبِیهِ وَ الْجَبْرِ فَهُوَ كَافِرٌ مُشْرِكٌ وَ نَحْنُ مِنْهُ بِرَاءٌ فِی الدُّنْیَا وَ الْآخِرَة
هر کس به تشبیه و جبر اعتقاد داشته باشد کافر و مشرک است، و ما در دنیا و آخرت از او بیزاریم.
التوحید، تالیف شیخ صدوق، صفحه ۳۶۴، چاپ دار المعرفة
پی نوشت: اهل جبر یعنی کسانی که معتقدند همه افعال از خداست و انسان هیچ اختیار
امروز شاهد عقد دو کبوتر عاشق بودم
دخترخاله ی ما چند سالی بود دل در گرو آقایی داده بود و عاشق شده بود.این آقا هم عاشق دخترخاله ی ما
بعد از چند سال بالاخره به هم رسیدن و امروز اسمشون رفت تو شناسنامه ی هم
ان شالله همه ی دختر پسرهای سایت خانواده برتر ازدواج کنن و همه ی کبوترهای عاشق به هم برسن.الهی آمین.
من عشق را آموخته بودم،اما به چه چیز عشق ورزیدن را نه ،به دنیا عشق ورزیدم به مال و منال عشق ورزیدم به مدرسه عشق ورزیدم به دانشگاه عشق ورزیدم.
اما همه اینها بعد از مدت کمی جای خود را به عشق حقیقی و اصیل داد؛یعنی عشق به تو.
فهمیدم عشق به تو پایدار است و دیگر عشق ها دروغین است...پس به عشق تو دل بستم.
بعد از چندی که به تو عشق ورزیدم به یکباره به خودم آمدم دیدم که من کوچک تر از آنم که عاشق تو بشوم و تو بزرگتر از آنی که معشوق من قرار بگیری فهمیدم در این مدت
قلب عاشق محفل آیینه‌هاستنی سرای انتقام و کینه‌هاست
کودکان کینه‌ای را بنگریدغرب و شرق هر سوی عالم منترید
در دهان دوزخ و فکر بهشت؟بِدرود طوفان هر آنکه باد کشت
بی هنر هر کس به راه زور رفتکور و کر خود پای خود در گور رفت
بشنوم آغاز یک پایان سختنور بینم بعد از این توفان سخت
مردم دل در پناه عشق بادسرسلامت هر که راه عشق باد
از درون دل تمدن‌های ناببر شود، نی از سران منگ خواب
این سران با آن سران همدست کینهر دو سر از یک تن و از یک زمین
لیک این هر دو در ت
 
زن ها که عاشق می شوند 
موهایِ بلندشان را
هر روز طورِ جدیدتری میپیچند 
و رژلب های خوش رنگ تری
به لب های خندان ترشان میزنند... 
مردها که عاشق می شوند
شب ها به سختی خوابشان می برد 
اما صبح ها را با لبخند شروع میکنند...
عطرهایِ خوش بوتری میخرند
و خودشان را بیشتر دوست دارند
عاشق شدن اصلا
حالِ زمین را بهتر میکند...
عاشقتم
 
چگونه معشوق خود را فراموش کنیم؟
1.جای اینکه به خاطرات قدیمی و زیبایی که با معشوق خود داشته اید فکر کنید باید کمی عاقلانه به رفتارهایش فر کنید. به رفتارهایی که باعث آزرده خاطر شدن شما شده است و چهره واقعی مردی را ببینید که این همه سال فریب خورده است.
ادامه مطلب
سال های پیش فکر می کردم همیشه عاشق می مانم. فکر می کردم حتما باید با کسی زندگی کنم که عاشقش می شوم و اگر این طور نشود، نیمه شبی در سی سالگی، مجنون و بی قرار با دستی که روی کاغذ می لرزد، ناگهان از خانه ی امن و بی عشقم بیرون می زنم و در کوچه ها و خیابان های شهر آواره می شوم تا به دنبال معشوقم بگردم.سال های پیش فکر می کردم زندگی همیشه بر یک قرار می ماند. آن روزها نمی دانستم عشقی که بازتابی در خور نداشته باشد، انسان ها را خسته می کند. عاشق را خسته می کند
عشق جوان به دختر پادشاهجوانی گمنام عاشق دختر پادشاهی شد. رنج این عشق او را بیچاره کرده بود و راهی برای رسیدن به معشوق نمی یافت...مردی زیرک از ندیمان پادشاه که دلباختگی او را دید و جوانی ساده و خوش قلبش یافت،به او گفت:پادشاه اهل معرفت است، اگر احساس کند که تو بنده ای از بندگان خدا هستی ، خودش به سراغ تو خواهد آمد!!جوان به امید رسیدن به معشوق ، گوشه گیری پیشه کرد و به عبادت و نیایش مشغول شد، به طوری که اندک اندک مجذوب پرستش گردید و آثار اخلاص در او
وقتی برای معشوق پیامی می فرستد . گاهی منتظر است به او زنگ بزند . گاهی منتظر است پیامی بفرستد . گاهی فقط تیک دومش برایش کافی است . گاهی همین که آنلاین شده باشد و اسم او را دیده باشد برایش بس است . گاهی تیک اولش هم او را راضی می کند و امید همچنان در او زنده است . گاهی تیک اول هم نمیاید . نگران میشود . چه اتفاقی افتاده ؟! هزار و یک پیامرسان دیگر را هم نصب می کند و پیگیر می شود . به هر دری می زند افاقه نمی کند و احساس شکست تمام وجودش را در بر می گیرد .
در مورد
إِنَّ الَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ سَیَجْعَلُ لَهُمُ الرَّحْمَٰنُ وُدًّا
به یقین کسانى که ایمان آورده و کارهاى شایسته انجام داده اند، به زودى خداوند رحمان محبّتى براى آنان (در دلها) قرار مى دهد!
(مریم/96)
به کلمه ❤️ وُدًّا ❤️ تو آیه 96 سوره مریم دقت کنید، این کلمه عشقیه که خدا از مومن در دل دیگران میذارهِ.
 خدا خیلی قشنگ میگه : دوست داری همه عاشقت بشن؟ شرطش اینه که تو عاشق من بشی و فقط برای من زندگی کنی, همه کارات رنگ منو داشته ب
عقل اگر می‌خواهد از درهای منطق بگذرد
باید از خیر تماشای حقایق بگذرد
آنچه آن را علم می‌دانند، اهل معرفت
مثل نوری باید از دل‌های عاشق بگذرد
طفل می‌گرید مگر می‌داند این دنیا کجاست؟
عمر چون با های‌های آمد به هق‌هق بگذرد
هر بهاری باغبان راضی به تابستان شود
باید از خون دل صدها شقایق بگذرد
صبر بر دور جدایی نیست ممکن بی‌شراب
همتی کن ساقیا! تا مثل سابق بگذرد
از گناه مست اگر زاهد به کفر آمد چه غم
از خطای اهل دل باشد که خالق بگذرد
فاضل نظری
 
 
  دریافت فایل صوتی سخنرانی شهید بهشتی(عشق یا عقل)عنوان: عشق یا عقل(شهید بهشتی)حجم: 794 کیلوبایت 
 
برادرها و خواهرها عاشق شوید.
زندگی به عشق است.
گرچه زود رفت،اما بسیار برایمان گذاشت تا بتوانیم از داده‌هایش بهره ببریم. آدم این عقل حسابگر و معامله گر را از خانه‌ی تنش بیرون نکند،عشق خدا به خانه‌ی دلش قدم نگذارد.عاشق شوید،برادرها و خواهرها عاشق شوید،زندگی به عشق است.عقل به آدم زندگی نمی‌دهد.عقل به آدم حساب می‌دهد که چه جور بهتر بخورد،چه جو
نشانه های عاشق بودن چیست؟
اگر شما واقعا عاشق باشید، احساس کمبودی نخواهید داشت .زیرا که عشق  ارضا کننده و کامل است .اگر احساس کنید که به چیز بیشتری نیاز دارید ،پس شکافی وجود دارد .اگر احساس کنید که چیز بیشتری باید انجام شود و تجربه شود ،پس عشق در حد تصور است و نه در حد واقع . تصور شما بر این است که عاشق هستید ،اما نشانه ها دال بر این است که نیستید . 
عاشق بودن دارای سه نشانه است : 
- اغنای محض : 
کسی که عاشق است ، به هیچ چیز دیگری نیاز ندارد . 
- آینده
سلام مجنون عزیزبرای تو مینویسم...راستش از دنیایمان گله دارم...میخواهم از دنیایی بگویم که نام هوس را عوض کردند...و چه نامی مظلومتر و زیباتر از عشق؟ آری مجنون جان...هوس را عشق نامیدند:)از دنیایی برایت میگویم که از زمین تا آسمان با دنیای تو فرق دارد!در دنیای ما معشوق به سرعت تعویض لباس تغییر میکند...گاهی دوتا دوتا معشوق انتخاب میکنند...گاهی صبح برای آن یکی اشک میریزند و شب برای دیگری!
ادامه مطلب
ترجیع بندی از خواجوی کرمانی با مقدمه ای از دکتر الهی قمشه ای:
سر آمدن از عالم قدس به این خاکدان تیره ، شوق دیدار دوست بوده است 
جان به بوی تو از خطیره قدس 
سوی این تیره خاکدان آمد 
و از این جا نیز چون عیسی به عزم دیدار او به سوی چرخ برین بال خواهد گشود . 
. همچو عیسی به عزم عالم جان 
رخ نهادیم سوی چرخ برین
. که همه اوست هر چه هست یقین 
جان و جانان و دلبر و دل و دین (عراقی )
که جهان صورتست و معنی دوست 
ور به معنی نظر کنی همه اوست (خواجو )
که یکی هست و هیچ
کانال ما در سروش
عشق جوان به دختر پادشاهجوانی گمنام عاشق دختر پادشاهی شد. رنج این عشق او را بیچاره کرده بود و راهی برای رسیدن به معشوق نمی یافت...مردی زیرک از ندیمان پادشاه که دلباختگی او را دید و جوانی ساده و خوش قلبش یافت،به او گفت:پادشاه اهل معرفت است، اگر احساس کند که تو بنده ای از بندگان خدا هستی ، خودش به سراغ تو خواهد آمد!!جوان به امید رسیدن به معشوق ، گوشه گیری پیشه کرد و به عبادت و نیایش مشغول شد، به طوری که اندک اندک مجذوب پرستش گردید و
جاناتانِ عزیز
نمیدانی چقدر خوشحالم که قرار است به نوستالژی ترین حالت ممکن عاشقی کنیم و به روزها و سال هایی برگردیم که هر واژه ای از جانب معشوق حکم کیمیایی را داشت که تا مدت ها عاشق ها را سرمست و خوشحال نگه میداشت ؛ روز ها و سال هایی که واژه ها را حرام نمیکردیم و دقیقه دقیقه ها را نفس میکشیدیم .
اما دروغ نیست اگر بگویم درد دوری از تو پیوسته وجودم را ازار میدهد حرف زدن با تو برای من به مثابه ی نفس کشیدن است و دریغ کردن تو از خودم جنگی ست سخت که باید
به نام عاشق ترین خالق
کوچک تر که بودیم، دنیا چه زیبا تر بود!...
می امدیم میرفتیم، نه به کسی کاری داشتیم و نه کسی کاری به ما داشت!...
گاهی دلم برای کوچکی ام تنگ میشود، نگاه هایمان صادقانه تر بود، حرف هایمان عاشقانه تر...
کم کم بزرگ شدیم...
هر چقدر بزرگتر که شدم، احساس میکردم، پاره ای از وجودم از من دور میشود... شاید هم من از او...
به قول حسین پناهی:
گر چه نزد شما تشنه سخن بودم
انکه حرف دلش را نگفت، من بودم...
گاهی دلم برای خودم تنگ میشود، آری
گاهی دلم برای
به نام عاشق ترین خالق
 
کوچک تر که بودیم، دنیا چه زیبا تر بود!...
می امدیم میرفتیم، نه به کسی کاری داشتیم و نه کسی کاری به ما داشت!...
گاهی دلم برای کوچکی ام تنگ میشود، نگاه هایمان صادقانه تر بود، حرف هایمان عاشقانه تر...
کم کم بزرگ شدیم...
هر چقدر بزرگتر که شدم، احساس میکردم، پاره ای از وجودم از من دور میشود... شاید هم من از او...
به قول حسین پناهی:
گر چه نزد شما تشنه سخن بودم
انکه حرف دلش را نگفت، من بودم...
گاهی دلم برای خودم تنگ میشود، آری
گاهی دلم برا
وقتی عشق به سراغ‌ات می‌آید، رستم دستان هم که باشی زمین‌گیرت
می‌کند؛ از هر چه جز معشوق، جدا می‌شوی و بعدتر دوباره با او سر بلند می‌کنی و به اوج می‌رسی. عشق‌های
این زمانه معلوم است چه حالی دارند، تقلبی و تاریخ‌مصرف‌گذشته؛ سراغ‌ات که بیاید
مسموم می‌شوی و بعدتر بالا می‌آوری روی هر چه و هر که دم دستت است.
با این تفاوت که پس از به‌بودی‌یِ نسبی، دیگر از هرچه عشق و عاشق و معشوق است حذر
می‌کنی و دورشان را خط قرمز می‌کشی.

در این زمانه‌ی مسموم
هر یک از ما انسانها تاریخ تولدی داریم. خیلی ها این روز را جشن می گیرند و هدیه دریافت می کنند.اما بحث ما جشن تولد نیست. موضوع ما تفکر و استدلال درباره خدا بر اساس یادآوری روز تولد است.
مفهوم روز تولد این است که قبل از این روز ما نبوده ایم.از این تاریخ بوده که ما با این شکل و قیافه و بدن وارد این جهان شده ایم.چه کسی به من با این شکل وبدن و قیافه هستی بخشید و به این جهان وارد کرد؟
چه کسی مرا به این شکل آفرید؟
همین طوری و بدون خالق و آفریدگار!!! این احمقا
ختم ذکر الله الصمد برای برگشت معشوق :
برای احضار شخص از راه دور باید این سه عمل رو انجام بدید:
    آیه الکرسی را هفت روز (از شنبه تا جمعه)نزدیک طلوع صبح قبل از آنکه به کسی حرف بزنید رو به قبله یازده مرتبه بخوانید و در مابین عینین ( یشفع عنده ) محبت کسی را قصد نمائید البته آن شخص دوست شما می گردد.
    دوم اینکه هرروز پنج شنبه(به مدت چهل روز) بعد از نماز ” صبح و عشاء” ابتداء ۱۴ صلوات بفرستید ،سپس ۱۰۱ مرتبه اسم اعظم «الحلیم»را تکرار ڪنید .
 
ادامه مطل
امشب مرا به آغوش بکش... آرامِ آرام، میخواهم در تو غرق شوم،میخواهم با تک تک نام هایت نفس بکشم، آخر معشوق تمام وقت تو بودن، نهایت زندگیست... آخر معشوق تمام وقت تو بودن نهایت بندگیست... خدایا... به تک تک نام هایت قسمت میدهم، لحظه ای به حال خودم رهایم نکن... من آرامم، در برابر ثانیه به ثانیه امتحاناتت،من تسلیمم در برابر تو خدایا... و تو برایم به اندازه تمام دنیا کافی هستی... دوستت دارم، با تمام وجود :) 

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها